آرازآراز، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

خاطرات آرازجون

بدون عنوان

با سلام به تمام کسانی که منو دوست دارن و منم دوسشون دارم.روز جمعه یعنی ١٢ مهر ماه نودو دو به اتفاق خانواده مامانی اینا رفتیم به باغ یکی از دوستای بابام  در نزدیکیهای مشکین شهر.خیلی واسم خوش گذشت .هر چی دوست داشتم اونجا بود.انواع میوه مثل سیب - هلو- به- انگور و یه سگ دوست داشتنی .استخر ماهی. اونقدر بازی کردم البته از سگ میترسیدم نزدیکش برم .ولی خیلی مهربون بود اصلا با من کاری نداشت. من وبابام و داداش امیر رفتیم باغ رو قدم زدیم خیلی زیبا بود .عکسهایی که بالا هستن  همون باغ زیبا است.امیدوارم با دیدین سیب ها دهنتون آب نیفته.
13 مهر 1392

بدون عنوان

سلام به همه دوستان و آشنایانم . یه سرما خوردگی کوچک داشتم  که سریع مامان مهربونم دارو دادن و الان دیگه درست شدم و صدام که گرفته بود دیگه باز شده و خدا رو شکر میکنم و از مامان جونم  خیلی تشکر میکنم.
7 مهر 1392