خاطرات آرازجون

...

...

اینم  ایلسا دوست  مهربانم که واستون تعریف کردم. ...

با سلام وعرض ادب به همه دوستان خوب و مهربانم.عید قربان رو به همه عزیزانم تبریک میگویم. روز عید قربان به اتفاق خانواده و فامیلها به سمت حیران رفتیم . هوا هم خوب  بود.اونجا من خیلی بازی کردم. یه دوست صمیمی هم دارم که اسمش ایلسا است. دختر پسر خاله بابا جونم است . خیلی با او بازی کردم.  

بعضی موقع روی آتیش آش دوغ درست میکنیم.منم کمک میکنم. ...

این همون جای زیبایی که گفتم. ...

با سلام به تمام دوستان خوبم .امیدوارم که خوب باشید.روز جمعه 19/7/92 به اتفاق خانواده مهربونم رفتیم به سمت آستارا.نزدیکی  آستارا یه جای خیلی زیبا است،اونجا من خیلی بازی کردم .تمشک چیدیم .سگ دیدم.با بابام رفتیم تو جنگل قدم زدیم ،خلاصه  خیلی خوش گذشت.

می خواستم از چشمه آب بردارم با دستم بخورم آخه خیلی تشنه بودم ...

بعضی وقتها که سرم خلوت میشه  وبلاگم را up date میکنم. ...